ارمنیان در حوالی قرن دهم هجری/ هفدهم میلادی به ادبیات عاشقی روی آوردند. اما موضوع جالب توجه آن است که اولین نمونههای شعر عاشقی، در نواحی ارمنینشین خارج از سرزمین ارمنستان و بدون شک، تحت تأثیر عاشقهای ترک زبان به وجود آمدند. تا به امروز، محققان ارمنی در این موضوع اتفاق نظر دارند که ادبیات عاشقی ارمنی ابتدا در جلفای اصفهان و بلافاصله بعد از کوچ ارمنیان از جلفای ارس به این ناحیه (۱۶۰۴ـ۱۶۰۶ میلادی) به وجود آمد و متعاقباً، در سایر مناطق ارمنینشین از قبیل گرجستان، آسیای میانه و ترکیه عثمانی گسترش یافت. این نظریه بیشتر بر اساس آثار مکتوبِ به جای مانده از عاشقهای جلفا شکل گرفته، در حالی که به احتمال زیاد قبل از آنان نیز این هنر به طور شفاهی بین ارمنیان قفقاز وجود داشته و از همان ناحیه به جلفای اصفهان آورده شده. لازم به ذکر است که این هنر علاوه بر جلفا در میان روستانشینان ارمنی نواحی چهارمحال و بختیاری، فریدَن و اراک نیز رواج داشته و آثار مکتوب متعددی از عاشقهای این نواحی در دست است که در ادامهی مطلب و در حد مجال مقاله به معرفی آنان خواهیم پرداخت.
عاشقها چهرههایی مردمی بودند و در میان اقشار مختلف محبوبیت عام داشتند، و در شهرها و روستاها مورد استقبال عموم قرار میگرفتند. آنان در مکانهای اجتماعی و مراسم و جشنها و شادمانیهای مردم اعم از عروسی، اعیاد، مراسم مربوط به زیارت و غیره حضور مییافتند و با داستانها و ترانههای خود به این مراسم گرمی و رونق خاص میبخشیدند، چندان که کم تر مجلس جشن و سروری بدون حضور و بزمآرایی آنان برگزار میشد. عاشقهای طراز اول نیز به دربار سلاطین و حکام زمانه دعوت میشدند و در جنگها و لشکرکشیها به همراه سپاه سفر میکردند.
این اقبال همگانی، از طرفی به تنوع وزنها و قالبهای شعر و موسیقی مربوط می شد و از طرف دیگر شاید بیشتر به مضمونها و محتوای این اشعار که اگرچه اغلب سنتی و تکراری بودند و از استاد به شاگرد و از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشدند، عمیقترین غمها و شادیهای مردم را بیان میکردند و به آمال و آرزوهای سرکوفتهی آنان پاسخی تسلیبخش میدادند. محبوبیت عاشقها عمدتاً از حد و مرز بزم و هنر فراتر میرفت و مردم آنان را همچون پیشوایان دینی و اخلاقی و نیز رهبران عدالتخواه اجتماعی و زبانِ گویای مظلومان و ستمدیدگان ارج مینهادند. محبوبیت داستانهای حماسی ـ عشقیِ عاشق غریب، کور اوغلی، اصلی و کرم، که قهرمان اصلی آنها یک عاشق ترانهسرا و در عین حال عصیان گر و مبارز راه عدالت است، همین واقعیت را بیان میکند. این داستانها، که در حدود سدههای شانزدهم و هفدهم در آذربایجان ساخته شدهاند و منعکس کننده مبارزات مردمی علیه ظلم و ستم سلاطین و خوانین و به ویژه سلاطین عثمانی هستند، در میان ارمنیان نیز محبوبیت عام داشتند و عاشقهای ارمنی این داستانها را به روایت ارمنی یا ترکی یا به هر دو زبان برای شنوندگان ارمنی باز میگفتند، به این شکل که بخشهای روایی و نثرگونه داستان را به زبان ارمنی نقل میکردند و ترانهها را با ساز و آواز به زبان ترکی میخواندند.
محبوبیت قهرمانان این داستانها به اندازهای بود که هر یک از اقوام ترک و ارمنی، اصل و نسب آنان را به خود نسبت میدادند، یا عاشق را همکیش خود و معشوق را از قوم دیگر معرفی میکردند. سرایندگان ارمنی اکثراً تخلصهای ترکی یا فارسی از قبیل اوغلی، غول، مسکین و غیره را بر میگزیدند و اشعار و ترانههایشان را اغلب به بیش از یک زبان میسرودند. عاشقهای ارمنی برای حرفه خود مقام تقدّس قائل بودند، چنان که داوطلب این حرفه بعد از طی دوران آموزش نزد استاد، باید به زیارت صومعه گارابت مقدس واقع در ناحیه موش ترکیه عثمانی میرفت تا از جانب آن قدیس، که حامی مبارزان راه حق و عاشقان و سرایندگان بود، عنوان عاشقی و رخصتِ پرداختن به این حرفه مقدس را دریافت کند.
علاوه بر داستانهای حماسی ـ عشقی، عاشقهای ارمنی اشعار و ترانههای متنوعی با مضامین مذهبی، عاشقانه، اخلاقی، اجتماعی، تاریخی، مراسم عروسی، مدح، هجو، طنز، مباحثه، معما و غیره نیز میسرودند. در اشعار مذهبی، عموماً مطالب کتاب مقدس، اعم از عهد قدیم و عهد جدید، به نظم کشیده میشد و یا اشعاری در مدح قدیسان کلیسای ارمنی سروده میشد. عاشقها سعی میکردند در این اشعار، مطالب مذهبی که کلیسای رسمی به زبان قدیم ارمنی (گرابار) ارائه میکرد را به زبانی نسبتاً سادهتر به مخاطبان خود، که عمدتاً مردم عامی و از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند، منتقل سازند. نوعی از اشعار مذهبی اشعاری بود که طی آن گوینده دست دعا به سوی پروردگار بلند و برای گناهانش طلب بخشش میکرد.
در شعرهای عاشقانه، مدح زیباییهای معشوق، درد هجران و لذت وصل، وفاداری و بیوفایی با زبانی ساده و به شیوه و سیاق ترانههای مردمی بیان میشد. این ترانهها عموماً حال و هوایی کاملاً دنیوی داشتند و از هر نوع تعبیر عرفانی مبرّا بودند، و به همین علت عاشقها اغلب لازم میدیدند ـ در بند آخر هر شعر و یا به کلی خارج از متن اصلی ـ طلب استغفار کنند.
جنگ، خونریزی، قتل و غارت، ویرانی، و زورگویی سلاطین و حکام خودکامه موضوعات اشعار تاریخی بودند و در این اشعار عاشقها مرثیهسرای مردم بیدفاع و زندگی پر از محرومیت و فلاکت آنان میشدند.
نه فقط فجایع تاریخی، بلکه قهر طبیعت، خشکسالی و قحطی نیز در شعر عاشقهای ارمنی ایران انعکاس گسترده داشت. یکی از بهترین نمونههای این گونه اشعار را در آثار به جای مانده از باقر اوغلی، از عاشقهای جلفای اصفهان در سده هجدهم، باز مییابیم که وقایع مربوط به قدرت گرفتن نادرشاه و مصایبی که از جانب وی به اهالی جلفای اصفهان تحمیل شده را روایت میکند. باقر اوغلی بنا بر اعتقادات مذهبی خود تمامی ظلم و ستمی که از جناب حکام زمانه بر مردم اعمال میشد را نتیجهی ازدیاد گناهان خودِ مردم و خشم و مکافات پروردگار می دانست و در عین حال، تنها راه رهایی را لطف و رحمت الهی:
تو بزرگی و رحمت تو بی پایان است
خداوندا، هر دم خواهانِ خیری.
گناهان ما فزونی گرفته و ما را به چنگ ظالم انداخته
تو ما را رهایی بخش.
هر بیچارهای را راه و چاره تویی.
از این پس توبه کنیم و از نحسی رها شویم
رحم کن و ما را به نور خود روشنی بخش.
نه فقط جلفا که تمامی عالم گرفتار این ستم است.
در اشعار اخلاقی، سراینده مخاطبان خود را به پیروی از احکام مذهبی، رعایت آداب معاشرت و حفظ حرمت انسانی و محبت نسبت به همنوعان دعوت میکند. شعر زیر نمونهای است از پند و اندرزهای غول هوهانس، عاشق جلفاییِ قرن هجدهم و نوزدهم:
قلبت را پاک نگه دار، دل و جانت را در راه دوست فدا کن
ارمنی باشی یا ترک[۱] زندگیات را فدایش کن
هر کسی در این جهان نیت پاک داشته باشد
البته که شرّی برای او نیست
او با کردار نیک، روحش را منوّر میسازد
و در آخرت چراغ آسمان بر او روشن خواهد شد.
اشعاری که به شکل مباحثه سروده میشدند مسایل اخلاقی و اجتماعی را به صورت تمثیلی مطرح میکردند. عناوین برخی از این اشعار، خود گویای ساختار چنین ترانههایی است: جان و تن، آسمان و زمین، گوسفند و درخت مو، آسیاب و حمام، گاو نر و اسب، و غیره. در این گونه ترانهها، هر یک از دو طرف به مدح خود و ذم طرف مقابل میپردازد و در نهایت و البته به تصمیم سراینده، آن که دارندهی ارزشهای انسانی و معنوی بیشتری است در مباحثه پیروز میشود و طرف مقابل نیز به این برتری اعتراف میکند و سر تعظیم و تسلیم فرود میآورد. مثلا در ترانهی گاو نر و اسب، از ترانههای کشیش گارابِت متخلص به عاشیق اوهان اوغلی از ناحیه فریدن اصفهان در سده نوزدهم، گاو نر نماینده طبقه کشاورز و اسب، نمایندهی خوانین و حکام است و سراینده طی مناظره، گاو نر را به پیروزی میرساند:
اسب گفت:
بزرگان مرا عزیز میدارند
با پارچههای ابریشمی زینتم میدهند
سیم و زر و جواهر به گردنم میآویزند
برای تیمارم شال ترمه دارم.
گاو نر گفت: ای بیکاره، زر و زیورت پوچ است
اگر من کار نکنم، وجود تو هیچ است
کار من عالمگیر است
شخم میزنم و میکارم، گندم و خرمن دارم.
ترانههای عروسی، در مدح داماد و عروس و آرزوی محبت و خوشبختی برای آنان و نیز در مدح و توصیف سفرهی رنگین عروسی سروده میشد، و حتی گاهی اتفاق میافتاد که عاشق را برای رفع اختلافات و آشتی دو طرف دعوت میکردند تا با ترانههای خود دل سنگ معشوق را نرم و وی را به وصلتی چه بسا ناخواسته راضی کند.
ترانههای هجوآمیز نیز با همان ساختار مقابله با اضداد سروده میشدند با این تفاوت که در اینجا سراینده به جای نقل قول مستق، خودش آنان را توصیف میکرد، و از این که ضد ارزش سعی دارد جای ارزش را اشغال کند و به قول حافظ خَذَف بازار لعل را میشکند اظهار تعجب و تأثر میکرد. هارتون اوغلی، عاشق چهار محال و بختیاری سده نوزدهم، یکی از اشعار خود را چنین آغاز میکند:
از کار دنیا سخت در تعجبم،
این چه دنیایی شده است؟
کلوخ از سنگ نمیترسد
خرمهره گوهر شده است
و غول هوهانس در مقابلهی کلاغ و باز، ماسه و مروارید و غیره میگوید:
هرچه بیشتر فکر میکنم
دلم آزردهتر میشود
آخر من چهگونه ابریشم را با کنف بتابم؟
در نوع دیگری از شعر، سراینده با سخنانی خلاف آمد به هجو خود بر میخیزد و موجبات تفریح و انبساط خاطر شنونده را فراهم میکند. ترانه بزغاله از آثار عاشق هارتون اوغلی، نمونه خوبی از این نوع است:
آی آقایان بزغالهای داشتم ر بود
یک پستانش کور بود، آن یکی اصلاً شیر نداشت
تنش کچل بود، پوستش زرنگار
یک پایش چلاق بود، کت و دست نداشت
در این ترانهها، سراینده طبع خود را نه تنها در مقابلهی اضداد بلکه در آوردن گزارههای خلاف منطق میآزماید:
من امیر اوغلیام، شب و روز زحمت میکشم
روزی من فراوان است، محتاج یک لقمه نانم
من کوزهگرم، جواهرات را خوب میشناسم
ساربان که نیستم تا برای تو نعل طلایی بسازم
از سنتهای ادبیات عاشقها، هنرنمایی و مجادله آنها با یکدیگر در حضور شنوندگان است. در این مجالس هر دو طرف سعی دارند معماهایی طرح کنند و معماهای طرح شده توسط طرف مقابل را فیالبداهه پاسخ گویند. این رویارویی عموماً به تقاضای طرف مدعی صورت میگیرد و در پایان، طرف مغلوب، ساز خود را به برندهی مسابقه تقدیم میکند. این مجالس نمایشی بسیار مورد توجه عامه مردم بود و آنان داستانهایی مبالغهآمیز در مدح عاشق محبوب خود میساختند که در اغلب آنها نام قهرمان اصلی فراموش شده و داستان به بیش از یک عاشق نامی منسوب شده است.
از جالبترین جنبههای شعر عاشقها برخورد ویژه آنان با مسأله زبان است. عاشقهای ارمنی عموماً علاوه بر زبان ارمنی به زبانهای ترکی، فارسی و گرجی نیز شعر میسرودند، هنر خود را در محافل غیر ارمنی نیز عرضه میداشتند و با عاشقهای زبانهای دیگر به بحث و مجادله مینشستند.
و اما زبان اشعار ارمنی آنان، آمیزهای بسیار جالب از گویشهای محلی اعم از جلفایی، چهارمحالی، فریدنی، تفلیسی و اسلامبولی و زبانهای ترکی، فارسی و گرجستانی است. آنها در واقع زبان محاوره و روزمره زادگاه خود را به منظور ارتباط هرچه نزدیکتر با مردم برای سرودن شعر و ترانه انتخاب میکردند، اگرچه برخی از آنان به زبان کتابت قدیم ارمنی، گرابار، نیز که زبان متون مقدس ارمنی است آشنایی داشتند و اغلب در هنگام سرودن اشعار مذهبی این زبان را بر میگزیدند.
این امر از نظر تاریخ تحول زبان ادبی ارمنی اهمیت بسیار دارد و مورّخان زبان ارمنی، زبان عاشقها و برخی متون مکاتبهای و وقایعنگاری ارمنیان اصفهان را سرآغاز زبان ادبی جدید ارمنی، آشخارابار، میدانند.
خاچاطور آبوویان (۱۸۰۹ــ ۱۸۴۸م.)، پایهگذار ادبیات جدید ارمنی، که رمان معروف خود زخمهای ارمنستان را مانند عاشقها به گویش محلی ارامنه ایروان در نیمه اول قرن نوزدهم نگاشته، به هنر عاشقها توجهی خاص داشت و به اعتراف خود در نگارش رمانش از هنر و زبان آنان الهام گرفته بود.
آبوویان، که تحصیل کرده اروپا بود و علاوه بر زبان قدیم ارمنی به زبانهای فارسی، گرجی، روسی، آلمانی و فرانسه آشنایی کامل و به کار نویسندگی اشتغال داشت، در مقدمه رمانش با اشاره به مشکل اساسی خود در ایجاد ارتباط زبانی با عامه مردم، مینویسد:
«اغلب در کوچه و میدان میدیدم که مردم چهگونه هایل و مایل (به معنی مجذوب و مبهوت) ایستاده و چنان به یک عاشقِ کور گوش میدهند و به او پول میدهند که آب از دهانشان سرازیر میشود. در مجلس عروسی هم کِی بدون ساز و آواز لقمه از گلوی کسی پایین میرفت… زیاد فکر کردم و یک روزی هم به خودم گفتم بیا دستور زبان و فن بلاغت و علم منطق خودت را تا کن بگذار کنار. تو هم یک عاشق شو. هرچه بادا باد. نگین خنجرت که نمیافتد، لوحِ زرّینت که زایل نمیشود. یک روزی هم میافتی میمیری. کسی نمیگوید خدا او را بیامرزد».
از زمان نگارش رمان آبوویان بیش از ۱۵۰ سال میگذرد و زبان ادبی ارمنی در این مدت تغییر و تحول فراوانی کرده. با این حال، آنچه آبوویان در مقدمه رمانش آورده، گواه مستندی است بر این واقعیت که چهگونه زبان و فرهنگ عامیانه به شکلی زنده و پویا نقش سازنده و مؤثر خود را در تغییر و تحولات فرهنگی ایفاء میکند.
وزن در شعر عاشقی عمدتاً وابسته به موسیقی است، که عاشق آن را یا از ترانههای موجود بر میگزیند یا خود آن را خلق میکند. عاشقهای ارمنی ایرانی اشعاری در وزنهای پنج، هشت، ده و یازده هجایی و بیشتر در بندهای چهار سطری، پنج سطری و غیره میسرودند و تعداد بندها بسته به مضمون شعر از چهار و پنج بند تا دهها بند تغییر میکرد، چنان که اشعار غنایی و عاشقانه کوتاهتر، و اشعار تاریخی و مذهبی بلندتر بودند. اکثر اشعاری که از عاشقهای ارمنی ایران به دست ما رسیده در بندهای چهار سطری و با قافیهabab در بند اول و cccb ، dddb در بندهای بعد نوشته شدهاند.
شعر عاشقی از نظر انواع، مضامین و عروض و قافیه، دارای اصول و قواعد مشخص ساختاری است و ترانهسرایان ارمنی نیز از همان اصول پیروی میکردند و همان اصطلاحات و قالبهای شعری را از قبیل بایاتی، قشما، مخمس، مستزاد، داستان، غزل و غیره در خلق آثارشان به کار میگرفتند.
بهترین آثار به جای مانده از عاشقهای ارمنی ایرانیِ مربوط به سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی را آرام یرمیان و لئون میناسیان در مجموعههایی گردآوری و منتشر کردهاند. آخرین نماینده سرشناس این هنر، عاشق مارکا اهل فریدن اصفهان است که مجموعه آثارش در ۱۳۵۱ شمسی در تهران به چاپ رسیده. با تحولات اجتماعی چند دهه اخیر به ویژه تخلیه روستاهای ارمنی نشین، هنر عاشقی نیز مخاطبان خود را از دست داده و از بین رفته است.
باید اشاره کرد که هنر عاشقی در سده گذشته در ارمنستان نه تنها به موجودیت خود ادامه داده بلکه مورد حمایت سازمانهای فرهنگی رسمی نیز قرار گرفته، و هنرمندان بسیاری با نام باستانی گوسان آثار ارزندهای بر اساس سنتهای موسیقایی و ادبیات عاشقی به وجود آوردهاند و بهترین آثارشان به وسیله موسیقیدانان حرفهای برای اجرای انفرادی و نیز ارکسترها و دستههای کر موسیقی محلی و مجلسی تنظیم شدند و به تالارهای موسیقی راه یافتند، چنان که امروزه شعر و موسیقی گوسانی به منزله یکی از رشتههای موسیقی ملی ارمنی جایگاه پر ارج و ماندگار خود را حفظ کرده و منبع الهام پرباری برای موسیقیدانان رشتههای مختلف مردمی یا کلاسیک است.
اردیبهشت۱۳۸۶
اصفهان
پی نوشت:
۱- ارامنه عامی، همه مسلمانان را ترک یا تاجیک مینامیدند.
منابع:
یرمیان، آرام. عاشق هارتون اوغلی. اصفهان[بی نا]، ۱۹۲۰
ــــــــــ . عاشق های ارمنی ایرانی. جلفای اصفهان[بی نا]، ۱۹۲۰
یرمیان، آرام. عاشقهای ارمنی ایرانی. جلفای اصفهان ـ ۱۹۲۱
ــــــــــ . عاشق هار ارمنی ایرانی. ونیز[بی نا]، ۱۹۲۵
ــــــــــ . عاشق غول هوهانس. ونیز سن لازار، ۱۹۲۹
میناسیان، ل.گ. عاشق های ارمنی فریدن. تهران[بی نا]، ۱۹۶۴
ــــــــــ . ترانه سرا کشیش گارابت. تهران[بی نا]، ۱۹۶۷
مطلب مشترک انسان شناسی و فرهنگ و دو هفته نامه هویس شماره 148، 25 خرداد 1392